معلم

معلم

آئینهً اندیشه نمایی تو معلم
بخشنده ترین بعد ِ خدایی تو معلم

در رهگذر ِ شب زدگان مشعل ِ نوری
بر گمشدگان ً راهنمایی تو معلم

از طایفهً علمی و از مردم ِ ایثار
افرشتهً بی چون وچرایی تو معلم

بر لوح ِ سخن سنجی ِ تو حرف ِ کجی نیست
عاری ز ِ کژی ها و خطایی تو معلم

ما کودک ِ کم تجربهً طالب ِ علمیم
بر چشم ِ طلب پرده گشایی تو معلم

در حافظهً زیرک ِ دیروز ِ زمانه
جاوید ترین رمز بقایی تو معلم

ای مالک ِ گنج ِ هنر و دانش و تقوا
ازتهمت ِ ایام رهایی تو معلم

بر خامشی ِ نان صفت ِ نسل ِ حقارت
آزاده ترین بانگ ِ رسایی تو معلم

معمار مرمتگر ِ اذهان ِ کج اندیش
کج بین شدگان را تو دوایی تو معلم

چونت بسرایم که سزاوار ِ تو باشد
کان ِ کرم و کاخ ِ صفایی تو معلم
**

شعر معلم - اعظم سبحانی

بوی گل بوی بهاران می دهی
مثل شبنم بوی باران می دهی
آبی استی مثل آرامش به من
درس خوبی درس ایمان می دهی
یک بغل لبخند با فرفره
دست ما گل های خندان می دهی
تو به من با لحن خوب کودکی
یاد ایام دبستان می دهی
یاد ژاله یاد گلهای غریب
مانده در اندوه گلدان می دهی
روز باران و کتاب گمشده
یاد کبرای پریشان می دهی
بوی خوبی بوی بودن بوی مهر
بوی لطف خاله مرجان می دهی
آب بابا نان ندارد دست تو
خالی اما تو به من جان می دهی
خوب می دانم اگر دارا شوی
به تمام کودکان نان می دهی
آشنای تشنگی های زمین
تو به شبنم چشم گریان می دهی
در جهانی خالی از مهر و صفا
بوی بخشش بوی احسان می دهی
برگ ها گر تر شد از اشک یتیم
دفتری از جنس باران می دهی
میرزای کوچک قلب منی
بوی جنگل های گیلان می دهی
میهن خود را کنیم آباد را
یاد فرزندان ایران می دهی
شعر از اعظم سبحانی

شعر به مناسبت روز معلم - خانم نجمه امامی

اسم من گم شده است.
توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است
فراموش شدم.
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است.
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
شان من گم شده است
شان من نیست بنالم
شان من نیست بگویم
زتهی ، ز نبود
یا از این زخم کبود
لیک
رنگ رخساره گواهی دهد از سر درون
از همه رنج فزون.
اسم من گم شده است
نردبانی شده ام
صاف به دیوار ترقی
تا که این نسل و ان نسل
پای بر پله ی من
سوی فردا بروند
و غریبانه فراموش شوم
اسم من گم شده است.

Kinder brauchen Liebe

Kinder brauchen Liebe.
Kinder brauchen Halt.
Kinder ohne Liebe
Lernen die Gewalt.
*
Kinder wollen leben,
trämend noch bereit,
euch ihr Herz zu geben,
aber habt Ihr Zeit?
*
Kinder wollen spielen.
Zeigt das "Ja " und " Nein".
Lasst sie Nähe fühlen,
lasst sie glüklich sein.
*
Kinder brauchen Liebe,
wollen fröhlich sein.
Fällt euch bei der Liebe
nicht die Liebe ein?
*
Geert - Ulrich Mutzenbecher