قلندر - اردلان سرفراز

دربدر همیشگی ،‌ کولی صد ساله منم 
خاک تمام جاده هاس ، جامه ی کهنه ی تنم 
هزار راه رفتم ، هزار زخم خوردم 
تا تو مرا زنده کنی ، هزار بار کرده ام 
شب از سرم گذشته بود 
در شب من شعله زدی 
برای تطهیر تنم 
صاعقه وار آمده ای 
قلندرم ، قلندرم 
گمشده ی دربدرم 
فروتر از خاک زمین 
از آسمان فراترم 
قلندرانه سوختم ، لب از گلایه دوختم 
برهنگی خریدم و خرقه ی تن فروختم 
هوا شدی نفس شدم 
تیشه زدی ، ریشه شدم 
آب شدی ، عطش شدم 
سنگ زدی شیشه شدم 
قلندرم قلندرم 
تهی ز قهر و کین شدم 
برهنه چون زمین شدم 
مرا تو خواستی این چنین 
ببین که این چنین شدم 
سپرده ام تن به زمین 
خون به رگ زمان شدم 
سایه صفت در پی تو 
راهی لامکان شدم 
هیچ شدم تا که شوم 
سایه ی تو وقت سفر 
مرا به خویشتن بخوان 
به باغ ایینه ببر 
قلندرم قلندرم

هیچ نظری موجود نیست: